ای بابا هر چی ميای بنويسی میبينی به عنوان يک خدابانو آبروت داره میره که بره! جلو اين اليمپیها مگه میشه گفت که دو روزه پسوردت يادت رفته بوده و يوزر-نيم رو هم اشتباه میزدی؟
مخصوصاً اين هرا که چونکه با مامان من هوو و هوو کشی بازی داره هی منتظره از من آتو بگيره که عصرا وقتی با بقيهء خدابانوان میشينن دور هم فال قهوه میگيرن دست بگيره و بخنده بهم.
ولی اين ديميتر خيلی خانومهها! البته از وقتی دخترش رو دزديدن و بردنش زير زمين يه کم افسرده شده....گوشتونو بيارين جلو... منکه میگم دختره خودش با پای خودش رفته.. از بس که اين هرا با ژوپی خان دعوا مرافه میکنه منم هی میرم اون طرفها که پرفسون رو دزديدن بلکه يکی بياد منم بدزده از دست اينا
راحت شم.. اما انگار کسی خيال دزدين منو نداره. آهان راستی پرفسون يادم مياد قبل از اينکه بياد اينجا چندماهی رژيم گرفته بود.. فکر کنم منم بايد يه کم لاغر کنم وگرنه فکر نکنم اينجوری بدزدنم.