آرتميس
  آرتميس
 


آرشيو

Wednesday, January 26, 2005


امروز با يه دنيا اعتماد به نفس صدام زده که بهم بگه بايد از اينجا بری. فکر کرد حالا من جا می‏خورم و ناراحت می‏شم. گفت من گفتم اجاره رو زياد کن تو گفتی که "من می‏رم" خلاف قانون بود و بايد بری! خل‏اند اين هنديا!
منم گفتم من طبق قانون می‏تونم تا يازده ماه بمونم اما چون خونهء بهتری پيدا کرده‏ام خودم می‏خواستم برم، که عين واقعيت هم بود.

عصر هم که مستخدم اومد گفتم دارم می‏رم و ناراحت شد.گفتم شايد بعضی موقه‏ها بيام دنبالت ببرمت خونهء جديدم که کار کنی. خوشحال شد و از تصور موتور سواری به هيجان اومد (ادای گاز دادن با موتور رو در مياورد!)
يه لحظه اولش که گفت جايی رو داری "برگردی"؟ گيج شدم (صابخونه رو می‏گم) آخه مگه آدم از خونه‏اش به جايی بر می‏گرده؟ مگه اينجا من تو هتل بودم تا حالا؟
اما به هر حال مطلب رو زود جمعش کردم. اميدوارم فکر نکرده باشه که من جا خوردم يا ناراحت شدم. هيچ دلم نمی‏خواد آدم بی‏وجدانی که نزديک امتحان‏ها به خاطر چندر قاز يه دفه قاط زده و فکر نمی‏کنه حالا يه دانشجوی تنها شايد دربه‏در بشه فکر کنه تونسته شکستم بده و يا ناراحتم کنه.
قراره روز اسباب کشی دوستام بيان و حسابی بگو بخند کنيم موقهء اساس کشی که بدونه هيچ از رفتم اينجا غمگين نيستم و با اينکه اينهمه داره زور می‏گه عين خيالم نيست.
خوب شد خودم تصميم گرفته بودم برم و دنبال خونه گشته بودم و پيدا هم کرده بودم. خونه خوبی هست و جای بهتری و قيمت اجاره‏اش می‏ارزه برعکس اين خونه که قديميه و آشپزخونه‏اش هم کوچيک و محيط هم به خاطر سبک خونه خاله‏زنکی.

***
همين الان يه اميل درست کردم برای نظر دادن که نمی‏دونم می‏شه الان گذاشت تو وبلاگ يا بايد همون اول که وبلاگ رو درست کردم می‏گذاشتم...

Artemis    9:21 AM درگاه آرتميس
|
 


Gardoon Persian Templates

[Powered by Blogger]