آرتميس
  آرتميس
 


آرشيو

Friday, April 08, 2005

تابو؟!
ديدم عکسم پريده گفتم بشينم يه طرح جديد از خودم بکشم بذارم گوشهء وبلاگ که هرا خانم اومد تير کمان ام و چسبيد که الا و بلا منو بايد بکشی.منم که حوصله نداشتم يه طرح که معلومه يه نقاش آماتور و بی سليقه کشيده از اينجا کش رفتم و گذاشتم جلوش. گفتم اينو ببينه ديگه تا ۴۰۰ سال هوس نمی کنه کسی بکشتش. اما خوب.. اگه اين هرايی باشه که من می شناسم زمستون که پوست ببر جديدش رو براش قربونی کنن دوباره هوس پرتره می کنه اونم با سبک روکوکو که خوب جلال و جبروتش رو نشون بده. هوم.. يه چيزی رو می دونين؟ چيزی که نمی فهمم اينه که چرا بعضی زنهای زمين از هرا تقليد می کنن... درسته که من به عنوان يه خدای جوونتر نبايد اينو بگم... اما خوب..





خلاصه داشتم می گفتم... يه دفه خشکم زد و وايسادم.. در يک لحظه چندتا فکر با هم از سرم رد می شد و من نمی تونستم مرتبشون کنم. همون طور بهت زده شروع کردم راه رفتن... نکنه من تا حالا نمی دونستم که واقعاْ چی می خوام و چی هستم؟
حالا اگه همجنس گرا هستم بايد چکار کنم؟
چطوری بايد خوشحالی و خوشبختی برای خودم درست کنم؟
من که تو دگرجنس گراييش تا حالا موندم و يه رابطهء بدون عذاب دو طرف تا حالا نداشتم حالا چطوری مچ خودم رو پيدا کنم؟
متوجه شدم که دلم می خواد اين قضيه رو پنهان کنم.. چی؟؟؟ صبر کن ببينم؟ تو همونی نبودی که اين هوا ادعات می شد؟ تو نبودی که سر کلاس يک تنه وايسادی جلوی تمام همکلاسی هات که می گفتم همجنس گرايی بيماريه و نرمال نيست؟ تو نبودی که اون همه سخنرانی کردی در باب "يک تمايل متفاوت از ما اما طبيعی که بايد و بهتره پذيريمش" ؟ تو خودت ته ذهنت گرفتار تابو بودی؟ ... ای بيچاره..اداعای خداييت هم که می شه...



اگه اشکال نداره بازم ادامه دارد.
Artemis    4:41 AM درگاه آرتميس
|
 


Gardoon Persian Templates

[Powered by Blogger]