آرتميس
  آرتميس
 


آرشيو

Saturday, April 09, 2005


يک نفس عميق می کشم چون اين از اون موارديه که نمی دونم چطوری شروع کنم برای اينکه حرفم رو بزنم. نمی خواستم در مورد
انتخابات چيزی بگم چون فکر می کنم عده ای موافق و عده ای مخالف هستن و به هر حال عده ای رای خواهند داد و عده ای نه.

خورشيد خانم نازنين که خيلی برای من محترم هست نظرش اينه که رای ندادن ما در انتخابات مجلس نتيجهء خوبی نداد و باعث شد آدمهايی مثل شايق به مجلس برن. اين منو ياد نقاشی امپرسيون می ندازه. «احساس لحظه ای و آني» هر کس بعد ديدن مجلس فعلی که بيشتر شبيه يک افتضاح حکومتی هست ممکنه اين باشه که «رای ندادن ما» چنين مجلسی رو به وجود آورد در حاليکه در نگاه عميق تر بعدی به ياد مياريم که حتی همون اصلاح طلبانی که نيک آهنگ کوثر عزيز در سوالهای خود به حق زير سوال می بره هم در اين انتخابات از الک شورای نگهبان رد نشدند و عملاْ نمايندهء واقعی ای برای رای دادن وجود نداشت.
گيرم عشرت شايق وارد مجلس نمی شد آيا گزينهء بهتری وجود داشت؟ اگر فکر می کنيد که اينطور است چقدر بهتر؟

يک سوال تکراری: به فرض اينکه رد صلاحيت های گستردهء شورای نگهبان هم اتفاق نيفتاده بود و ما هم رای داده بوديم و نماينده های بهتری هم وارد مجلس می شدند. با وجود شورای نکهبان چه تغييری در اوضاع به وجود می آمد؟ آيا غير از اين است که برای تصويب لايحه های نه چندان مهم اگر برای تغيير وضع موجود به نفع مردم - و طبعاْ بر خلاف سلايق آقايان- می بود بايد تا مدتها
منتظر می شدند و در اخر هم مثل اونچه در دوران مجلس ششم ديديم جواب رد می گرفتند؟


خورشيد خانم دوست عزيز من شايد فکر می کند اگر رای می داد «بدتری» که الان هست «بد» می شد و حق هم دارد که اينطور فکر کند.
اما چیزی که در کلهء من هست اين است: آيا اگر رای داده بوديم الان کاريکاتوريست هايمان در کشور خودشان بودند؟ اگر رای داده بوديم بازيگران تئاتر و روزنامه نگارهايمان در وطن خودشان بودند و هر روز نگران دستگيری خانواده شان نمی بودند؟
آيا اگر رای بدهيم می توانیم در خيابانهای زادگاهمان با احساس امنيت راه برويم؟
آيا اینکه ممکن است کتابهای بهتری چاپ بشود تا ما در اتاق خواب نيمه تاريک خود بخوانيم کافی است تا در اين نظام رای بدهيم؟

پاسخ من منفی است.





در همين مورد گوشزد تمام اونچه می خواهم بگم رو گفته

و به قول نيک آهنگ : با ترتیبی که من دارم می بینم، این جماعت پاسخگوی کارهایش نخواهد بود و فقط از ما رای خواهد خواست. لابد برای بهتر شدن اوضاع! لابد برای آنکه کار بدست آدم‌های بدتر نیافتد.







و اما ماجرای تفکر بلبشوی بنده در مورد اينکه: آيا من همجنس گرا هستم؟
همونطور که گفتم ديدم و مجبور شدم قبول کنم که درا ين مورد در اعماق دهنم دچار تابو هستم و هنوز همجنس گرائی برايم کاملاْ پذيرفته نيست و به خصوص حاضر نيستم در اين مورد هزينه ای بدهم.
سالها به خاطر زن بودن نفی شدم.. هوم.. بگذار بيشتر توضيح بدم. يک بار شنيدم که خانمی آرايشگاهی زده و مردی در همسايگی به او گفته جنده خانه باز کردی؟ تعجبی هم ندارد وقتی در فرهنگ لغت کلمهء خانم به معنای فاحشه* است جاييکه عده ای زن تجمع کنند مترادف جنده خانه می شود.
اما شنيدن اين ماجرا که شايد خيلی ها به سادگی از اون عبور کنند برای من يک تجربهء تلخ و يک توهين بود با اينکه خودم در آنجا حضور نداشتم. نمونه های مشابه زياد است و حتی اينجا هم وقتی در يک جمع ايرانی قرار می گيرم می بينم زير نگاه های پرسش گر پسرهای ايرانی هستم: جنده است يا نه؟
اين يک سوال با پاسخ بديهی است:من خوب نيستم چون در ايران نيستم و زير محدوديت پدر و مادر. آزاد هستم پس خوب نيستم. اما چقدر بد است؟ اين هست که تو رد نگاه پرسش گر اونها می خونی.

زن در فرهنگ ما بد است مگر اينکه خلافش را ثابت کند. خوب. پس تو چون زنی هميشه در حال مبارزه ای. بايد هم از خودت در مقابل اينهمه هجوم «بد بودن» دفاع کنی وگرنه له می شوی. من فکر می کنم به اندازهء کافی این فشار رو تحمل کرده ام و ديگه نمی خوام داشته باشم اش.

خوب انگار از مرحله پرت شدم.. با خودم گفتم: آيا اين دلزدگی نتيجهء تجربه های تلخ ساليان نيست؟ آيا من سعی دارم يک همجنس گرای غير واقعی شوم چون می خواهم امنيت و مقبوليتی که در نگاه جنس مخالف پيدا نمی کنم رو از همجنس خودم بخواهم؟


با اين سوال ياد تنها رابطه ای افتادم که در اون هيچ يک از احساس های آزار دهنده ای که قبلا در دوستی هايم با پسرها داشتم وجود نداشت.
و او يک زن نبود. اما می تونست به من حس «دوست بودن» بده. با اينکه قدش از من بلندتر بود «بهتر» نبود، گلپسر خانواده که من می خواهم تور بزنم نبود، برنده (در مقابل بازنده) نبود، برتر نبود،

آه راستی، شرقی هم نبود.


نتيجهء روشن: مردان ايرانی عزيز خودتون رو عوض کنيد وگرنه ما سليقهء جنسی خود رو تغيير می دهيم يا به کشورهای اسکاندناوی سفر می کنيم.



* من فاحشه را تحقير نمی کنم اما حقارت و آسيبی که از جامعه نسيب زن با اين شغل می شود باعث می شود بخواهم که زنان با خود اينطور رفتار نکنند.
Artemis    11:17 PM درگاه آرتميس
|
 


Gardoon Persian Templates

[Powered by Blogger]